مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلاماللهعلیها
هر دل که شد به روز بلا آشنای صبر حق میدهد نوید بهـشتـش جزای صبر جز صبر چـاره نیست دل داغـدیـده را مرهم نهد به زخم مصیبت دوای صبر خـیاط دهـر، جـامـه بـسی دوخـتـه ولی زیبـنـده است قـامت دل را ردای صبر تـقـدیـر هرچه بـود رضـا باش تا شـود یـاد خـدا به خـانـۀ دل پـاگـشـای صبـر بانوی مهر و عاطفه، زینب صبور عشق محملنشین رنج و اسارت، خدای صبر هـجـده بـهـارِ پـرپـرِ در پیـش چـشم او میسوخت مثل شمع ولی با نوای صبر خورشـید محـملـش سـر فـرزند فـاطمه از کـوفه تا به شـام بلا پا به پای صبر میخـورد تـازیانه و میگـفت یا حسین میداد کـاروان عـزا را صلای صـبـر |